سلام.
مطلبی در یکی از شبکه های اجتماعی دیدم که بنظرم جالب بود تا اون رو از دیدگاه خودم بازنویسی کنم.
یکی از اولین تفاوت هایی که بعد از رفت و آمد با آلمانی ها چشمم رو شدیداً به خودش جلب کرد، وسایل و امکانات زندگیشون بود!
وقتی وارد خونه اشون میشی اصلا باورت نمیشه که اینجا خونه ی یک شهروند اروپایی است!
من در این مدت تقریبا با همه نوع قشر آلمانی رفت و آمد داشتم و در خونه ی هیچکدوم سینمای خانگی، یخچال ساید-بای-ساید و امثالهم ندیدم؛ نه در منزل مدیرعامل شرکتمون (که یک هواپیمای شخصی کوچولو داره)، نه در منزل معاون یکی از حزب های پارلمان آلمان، نه استاد دانشگاه TU، نه همکاری که من به اون ارشدم، نه مدیر بالادست خودم، نه همسایه، نه هنرمند و …
بجز آلمانی ها، اخیراً با یک زوج انگلیسی از لندن آشنا شدیم که کمتر از یک ماه هست که زندگیشون رو شروع کردن.
با اینکه پدرومادر هردو تقریبا از لحاظ مالی در شرایط بسیار خوبی بودن، اما با کمترین مخارج ازدواج کردن. اغلب وسایل رو دست دوم خریداری کردن و در یک خونه ۳۵ متری اجاره ای زندگی میکنن! مراسمشون به سادگی هرچه تمام تر با حضور نهایتاً ۳۵ تا ۴۰ نفر برگزار شد و تمام! فقط اقوام درجه یک و دوستان صمیمی رو دعوت کرده بودن و نه شهین خانوم و مهین خانوم و بچه ها!
اغلب به این صورته که درآمدشون رو صرف تفریح و مسافرت میکنن و بخشی رو هم معمولا برای کارهای خیریه و انسان دوستانه.
عجیبه، نه!؟
متاسفانه بدلیل اختلالی که در وبلاگم رخ داده بود، پس از بازیابی اطلاعات وبلاگ، نظرات گذشته در ادامه ی مطلب درج می گردند:
بیخود نیست که اسمشون جهان اوله. خرافات و تجملات مثل یک آفت در کشور ما موج میزنه. مدیرعامل شرکتی که در اون کار میکنم ماشین ۱۵۰ میلیونی زیر پاشه اما موقع حقوق دادن دست و دلش میلرزه و حقوقا رو با ۲۰ روز تاخیر میده. این عجیبه دوست من!!!!!
سلام. اره .
محمد جان ما ایرانی ها فقط حرف میزنیم .این چیزهایی که شما بیان کردین در زندگی پیامبر و امام علی می توان دید. من خودم ایرانی ام دنبال ماشین ۳۰۰ میلیونی و خونه تو ولیعصر هستم.
**خوب میشد من و بسیاری از دوستان برای خودمون زندگی میکردیم تا مردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
موفق باشید.
سلام.
بله حق با شماست.
امیدوارم هرکسی از خودش شروع کنه به اصلاح و دیگران رو هم تشویق کنه به ساده زیستی و دوری از تجمل.
ممنون
Ye zendegie arom yani zendegii ke maha nemitonim dashte bashim,,moshkeel darim akhe 🙁
سلام.
قبول دارم بعضیا ممکنه خیلی هم مشکل داشته باشن. اما بالاخره میشه… تلاش و پشتکار و امید.
موفق باشین
ممنونم از شما
بنظر بنده هر چیزی در حد اعتدال نه خیلی ساده نه خیلی تجملی شاید آرامشی که یه زندگی ساده داره یه زندگی تجملی نداشته باشه و فکر میکنم تجملی زندگی کردن یه حس پوچی به آدم بده چون چیزای جدید کمی واسه تجربه کردن باقی میمونه.
الان که به سختی های زندگی فکر میکنم اینو میفهمم که اگه سختی ها نبودن خوشی ها هم معنی نداشتن و این باعث میشه در همه حال شاکر خالق خودم باشم.
سلام. خواهش میکنم.
منم کاملا با شما موافقم.
خدا رو شکر 🙂
خیلی هم خوب. این نوع نگاه و تجربه را اگر اینجا به اشتراک بذاری واقعا میتونه مفید و جالب باشه. ممنون محمد جان.
سلام.
خواهش میکنم. آره انشاالله سعی میکنم به مرور همچین مطالب روزمره ای هم بنویسم.
ممنون مهندس٫
چرا ماها[بعضی از ایرانیها ] اینگونه شدیم؟ اگه بخواهیم اونطور باشیم چه مسیری رو باید رفت؟
نمیدونم واقعا. این سوالی هست که قطعا جامعه شناس ها براش توضیحات زیادی دارن.
نظر شخصیم اینه که خیلی دنبال چشم و هم چشمی هستیم و دایم میخوایم هم رو به رخ یکدیگر بکشیم. اونم با مادیات…
و از همه مهمتر… قناعت و صرفه جویی رو داریم فراموش میکنیم
بسیار عالی نوشتید. خودم قصد دارم که برای تحصیل دکتری به آلمان مهاجرت کنم. دوست دارم در یک محیط آرام و دوستانه زندگی کنم. با نوشته های شما شکی که نسبت به مهاجرتم داشتم به یقین تبدیل شد.
سلام. ممنونم.
البته این مطلب مروبط به سال قبل هست، ئیشنهاد میکنم حتماً وضعیت این روزهای اروپا رو هم مدنظر قرار بدین…. واقعاً شرایط با پارسال فرق کرده.
امیدوارم برسم بزودی در این رابطه مطلبی بنویسم.
موفق باشید.