سلام.
قول داده بودم مطلب بعدی در رابطه با مهاجرت کاری و توضیحات مربوط به چگونگی کاریابی رو زودتر از اینا بذارم اما متاسفانه انقد سرم شلوغ شده و درگیر چندتا سفر بودم یکسری کارهای شخصی که فرصت نشد.
حدود ۳۰درصد مطلب رو تونستم آماده کنم و توی ذهنم نقشه ی اینکه چی دقیقا میخوام بنویسم رو دارم و امیدوارم بزودی بتونم خدمتتون ارایه کنم.
چندتا از دوستانم از من خواستن که با توجه به اینکه ماهیت وبلاگم شخصی هست، گاهی هم مطالب روزمره بنویسم.
الان ساعت ۱۶:۴۰ هست و من پشت میزم سرکار نشستم و دارم این مطلب رو می نویسم. خیلی اوقات سر کار حوصلم سر میره و مدت ها میشینم و از پنچره بیرون رو نگاه میکنم. اشتباه نکنین اصلا منظره ی خوبی نداره. پنجره رو هم که باز میکنم متاسفانه فقط بوی سیگار میاد داخل. من نمیدونم این مردم آلمان چرا انقدر سیگار میکشن. از سن ۱۷ ۱۸ سالگی شروع میکنن تا … ولی خب یکی از علت های دیگه ای که پنچره رو باز میکنم هم اینه که یه نسیمی بیاد و بره و هم اینکه کنار ساختمون ما یک کلاس یوگا و حرکات موزون و این حرفاس٫ و جالبه که برخی از کلاس هاش برای سنین خیلی کم مثه ۵ ۶ سال هست. دیدن شور و شوق بچه ها برام جالبه. البته خدا نکنه که گریه کنن 😀
واقعیتش آخر هفته ی دو هفته قبل گشت و گذاری کوتاه داشتم در کوهستان سوئیس-ساکسونی و این آخر هفته شهرگشتی در مونیخ. در مسیر برگشت از مونیخ حدودا ساعت ۲۳:۴۵ بود و جاتون خالی من در طبقه ی بالای اتوبوس ردیف اول رو به جاده نشته بودم و داشتم روی گوشی اولین پست روزمره ی خودم رو اینجا مینوشتم. فکر کنم ۲۰ دقیقه ای بود که همینجور داشتم می نوشتم و اصلاح میکردم که یهو گوشیم هنگ کرد و … هیچی دیگه هرچی نوشته بودم پرید.
سفر اول که یه محل کوهستانی بنام سوئیس-ساکسونی (Sächsische Schweiz) بود که توسط یکی از همکارای آلمانیم و نامزدش دعوت شدیم که همراهشون بریم. این منطفه در نزدیکی شهر درسدن (Dresden) و در ایالت ساکسونی (Saxony) آلمان واقع شده. دوستایی که منو میشناسن میدونن که اصلا حوصله ی کوه و کوهستان و از کوه بالا رفتن رو ندارم. ولی خب رفتیم دیگه. کوه خاصی نبود و درواقع شما یک دشت رو سر بالا باید از وسط جنگل ها و درخت میرفتی تا یه اون منظره ای که من تونستم عکس زیر رو بگیرم برسی. همینطور که منظره ی تابستونیش قشنگه میگفتن که منظره ی زمستونشم هم خیلی زیباس٫ اون رودخونه ای که در تصویر می بینین رودخانه ی Elbe هست که گویا تا لهستان هم ادامه داره. درواقع این منطقه خیلی نزدیک به لهستان هست.
دوست من برای این سفر از ساعت ۸ صبح تا ۱۰ شب یک ماشین تقریبا خوب برای ۴ نفر به قیمت ۸۸ یورو کرایه کرده بود. ما حدودای ۱۰ از برلین راه افتادیم و ۱۲٫۵ ظهر تقریبا رسیدیم به منطقه ای روستا مانند که اسمش یادم نیس٫ و ازونجا پیاده شروع کردیم به گشت گذار.
بجز عکس زیر، اگر علاقه داشتین بقیه عکس هارو میتونین در اینجا ببینین.
همونطور که گفتم این آخر هفته رفتیم مونیخ. علت سفر این بود که هم دلم میخواست شهر رو ببینم و هم اینکه چون گاهی پیشنهادات کاری از اونجا بهم میشه بتونم حداقل یه دید کلی از شهر مونیخ داشته باشم. تقریبا ۵ روز قبل از سفر یه شب این تصمیم رو گرفتیم و خیلی یهویی بلافاصله بلیط اتوبوس خریدم به قیمت ۱۰ یورو و یک اتاق هتل در قسمت شمالی شهر که ۴ ۵ کیلومتر با مرکز شهر فاصله داشت به قیمت ۸۹ یورو برای یک شب. اما جالبه بدونین که همون اتاق در یه هتل مرکز شهر شاید حداقل ۱۵۰ یورو باشه.