این پست فقط راجع به دیدگاه های شخصی من در ارتباط با مهاجرت [کاری] هست.
ویکی پدیا میگه:
مهاجرت عبارتاست از جابهجایی مردم از مکانی به مکانی دیگر برای کار یا زندگی.
بهتره اول از خودم بگم. من مهاجرت نکردم! من فقط برای یک تجربه ی جدید و مدتی کوتاه -شاید چندسال- اومدم.
چندسالی هست که بخاطر حضور فعالم در محیط مجازی و پیرو اون شخصیت آنلاینی که تونستم از خودم بسازم، باعث شده روزانه Job Offerهای مختلفی بگیرم، علی الخصوص در شبکه ی LinkedIn… اما هیچوقت تصمیمم برای این تجربه جدی نشده بود. چون از دیدگاه خودم پیشرفت خوبی در ایران داشتم و از روندی که در حال طی کردنش بودم راضی بودم.
در یک مقطع زمانی خاص در حوزه ی کار خودم حس کردم که نیاز دارم تجربه ی بیشتری کسب کنم و به قولی چیزای بیشتری یاد بگیرم و همینطور خیلی موارد بودن که دربارشون مطالعات زیادی داشتم اما چون شرایطش فراهم نبود نمیتونستم کاربردیشون کنم؛ حس کردم شبکه ها برام کوچیک شدن و معمولا کارفرماها اعم از دولتی و خصوصی، به کیفیت کار اهمیتی نمیدادن… و این شد که درحال حاضر به نوعی مهاجرت کردم. و بعد از کسب تجارب لازم، بر میگردم و در ایران از اونا استفاده میکنم!
در وهله ی اول اینو بگم که من واقعا وطنم رو دوست دارم و با هیچ کجای دنیا عوضش نمی کنم. هیچ چیزش رو. من معتقدم هر مشکلی قابل حل هست و با همدلی و همراهی میشه موانع رو برطرف کرد؛ نباید توقع داشت اتفاقات بزرگ یک شبه بیافتن. کمااینکه شاهد تغییرات خوب و مثبت هستیم، هرچند کند اما به هرحال باید نیمه ی پر لیوان رو دید. واقعا این طرف دنیا بهشتی نیس و به جرأت میگم که در خیلی از مراتب کشور ما شاید پیشرفته تر باشه! شاید بمن بخندین یا فکر کنین کسی بمن گفته اینارو بگم اما اصلا اینطور نیس٫ ممکنه حرفایی که در ادامه میزنم ناخوشایند باشه اما خواهش میکنم کمی واقع بین باشیم و زود قضاوت نکنیم.
اگر در ایران مشکل خاصی ندارین، همین اول ازتون میخوام که راجع به زندگی و کار درخارج رؤیا پردازی نکنین (۱). جلوتر میرسین به اینکه چرا. و به این فکر کنین که چه مدت میخواین از ایران، خونواده و دوستانتون دور باشید. لیستی تهیه کنین که چه چیزایی رو پشت سر میذارین و از دست میدین (۲)
ارزیابی دقیقی از وضعیت فعلی زندگی، کار، تخصص و نهایتاً اهدافتون بدست بیارین (۳). اینو میگم چون من شخصاً تنها در شرایطی حاضر بودم ریسک مهاجرت رو قبول کنم که از همون اول در شرایطی بهتر از قبلم باشم!
تفاوت بزرگی در کشورهای غربی خیلی جلوه میکنه اینه که نظم و قانون مداری در فرهنگشون جا افتاده. در آلمان هنگام استفاده از حمل و نقل عمومی، درگاهی وجود نداره که بلیط نشون بدین یا چک بشه؛ اما در فرهنگ و وجدان مردمشون جاافتاده که با تهیه بلیط به اقتصاد خودشون کمک می کنن و خودشون رو در پیشرفت مملکتشون شریک میدونن و متوجهن که همه چی بر دوش دولت نیس؛ میدونن که از طراحی که سیستم حمل و نقل رو طراحی کرده تا کارگری که در تونل بیل زده، همه و همه از خودشون هستن و هیچ کس به دیگری برتری نداره و میدونن که اون پول صرف تأمین مخارج زندگی اون افراد و همینطور تداوم سرویس دهی و افزایش کیفیت میشه.
از بحث خارج نشم. در چنین جامعه ای، قطعا کار کردن حس متفاوتی داره و با نظم و دقت خاصی همراهه. هرچند که در عجبم از اینکه کارهایی که در کشور ما با سرعتی بیشتر و همون کیفیت انجام میشه، اینجا شاید چندروز طول بکشه. بروکراسی اداری و کاغذبازی اینجا غوغا میکنه! البته که خیلی از این روال های اداری باعث پیشرفت و نظم میشه اما بعضی وقتا بیش از حد زمان بر هست.
برای کارکردن در خارج از کشور، بی گدار به آب نزنید. برنامه ریزی کنید. همینجور نمیشه گفت مثلا برم آمریکا چون از همه جا بهتره یا فلان جا چون میگن فلانه. منکر این نیستم که هرکسی در ذهنش علاقه خاصی به کشورهای خاص داره اما راجب فرهنگ اون کشور و شرایط و قوانین کار و مالیات و … مطالعه کنین و بعد تصمیم بگیرید (۴). من قبل از قبول کردن این پیشنهاد کار، شرکت من رو دعوت کرد تا بمن شهر و فرهنگ کاری خودشون و کارشون رو بمن نشون بدن. در غیر اینصورت به هیچ وجه نمیومدم! در اون سفر مواردی رو دیدم که حتی به شک افتادم و باعث شد بیشتر تحقیق کنم. شاید خنده دار باشه اما من حتی راجبه میزان بهداشتی بودن آبی که از شیر آشپرخونه میاد هم تحقیق کردم! بگذریم از اینکه آلمان زبانی متفاوت داشت که من درحد علاقه ی شخصیم آشنایی مختصری با اون داشتم و برام مهم بود که مردمشون چقدر میتونن انگلیسی صحبت کنن و رفتارشون با مردم کشورهای دیگه و دیدشون نسبت به ایران چی و مردم ایران چی هست. (البته این پاراگراف میتونه بعد از این که خودتون پیشنهاد کار گرفتین اتفاق بیافته؛ برای شخص من زمانی اتفاق افتاد که تصمیم گرفتم پیشنهاداتی که از کشورای مختلف داشتم رو بررسی کنم و خودم پیش از این هدفی برای مهاجرت به کشوری خاص یا کلا مهاجرت نداشتم)
نهایتا به لیستی از کارهای زیر می رسیم:
- رؤیا پردازی ممنوع!
- لیستی از چیزایی رو که پشت سر میذاریم و از دست میدیم
- رسیدن به ارزیابی دقیقی از وضعیت فعلی زندگی، کار، تخصص و نهایتاً اهداف
- برنامه ریزی و مطالعه راجع به کشور مقصد
- ادامه سر زدن به این وبلاگ :دی
در پست بعدی راجع به کلیات روند مهاجرت کاری و اینکه چجوری ممکنه که بدون اینکه خودتون برین دنبال کار، کار بیاد دنبالتون صحبت میکنم.
این مطلب از سری: مهاجرت و مهاجرت کاری میباشد.
متاسفانه بدلیل اختلالی که در وبلاگم رخ داده بود، پس از بازیابی اطلاعات وبلاگ، نظرات گذشته در ادامه ی مطلب درج می گردند:
محمد جان کار خیلی خوبیه که شروع کردی به نوشتن در مورد مهاجرت. میتونه برای خیلی افراد مفید و کاربردی باشه. پس ادامه بده 🙂
ممنون مهندس 🙂
مهاجرت موقتی برای تجربههای جدید… طرز فکر خوب و مهمیه. یک مشکلی که من همیشه میدیدم این بوده که همه دنبال «فرار کردن از این خرابشده» هستن یعنی مهاجرت برای مهاجرت، نه مهاجرت برای یک هدف مشخص.
ممنونم از نظرتون. دقیقا درست می فرمایید.
هرچند که من با قسمت «فرار کردن از این خرابشده» مخالفم. مگر اینکه واقعا کسی مشکلی براش بوجود اومده باشه که بخواد فرار کنه. اما نظر شخصیم به هیچ وجه خراب شده نیس٫٫٫ یکی بنظرتون بی انصافی نیس که فکر کنیم خراب شده اس؟
ممنون
راستای فکری و اهداف کاری هردومون مثل هم است دوست عزیز٫ منم الان حدود ۴ سال المان هستم و اینجا درس خوندم و دارم کار میکنم . با وجود اینکه توی محیط کار به هر دو زبان انگلیسی و المانی مسلط هستم و دارم کار میکنم اما با دیدگاه شما موافقم . منم پس از کسب تجربه لازم در صنعت المان و گرفتن پاسپورت المانی برمیگردم . شاید ۳ یا ۴ سال دیگه . من هر کاری میکنم روحیم و فکرم المانی نمیشه و واسه همین نمیتونم ادامه بدم . هرچند واسه اینکه به اینجا برسم خیلی تلاش کردم اما مهم نیست میرم ایران ادامه میدم .
دوست دارم بدونم کدوم دانشگاه و در چه رشته ای و تا چه مقطعی درس خوندی ؟ اگه تمایل داری میتونی بگی
سلام.
خیلی هم عالی. پس در پست های بعدی خیلی میتونم روی نظرات سازنده ی شما حساب کنم.
در رابطه با سوالتون، بگم درس نخوندم بهتره. من یکسال در دانشگاه آزاد مشهد کارشناسی فناوری اطلاعات خوندم، اما بعلت اینکه درگیر کار تخصصی و تحقیقات مرتبط با اون شدم درس دانشگاه دیگه برام جذابیت نداشت. البته دانشگاه همینجوری غیرحضوری ادامه میدادم اما نه جدی.
ولی بیشتر بطور جدی دوره های تخصصی شبکه، امنیت شبکه، رایانش ابری و مجازی سازی شبکه رو خودم میخوندم و امتحاناتش رو هم در خارج از کشور میگذروندم.
البته تهران دانشگاه میرفتم اما نه سر کلاس، بلکه گاهی برای ارایه سمینار یا ورک شاپ های تخصصی در برخی حوزه های جدید شبکه مثله SDN که برای دانشجوهای ارشد و دکترا شبکه جذابیت زیادی داشت.
امیدوارم پاسختون رو کامل داده باشم.
ممنون.
سلام و ممنون از پاسختون
جوابتون کامل بود و متوجه شدم . به قول ما مهندسای مکانیک شما از همون اول اچار بدست بودین و دنبال مدرک نبودین . کار خوب شما انجام دادی دوست من . ما که سر کلاس فقط وقت تلف کردیم . 😉
قسمت بشه ایشالا همدیگرو در فضای حقیقی در المان ببینیم . خوشحال میشم . البته من یه بار شمارو در دارالقران حرم در مشهد دیدم واسه همین مشتاق به دیدار دوباره شما هستم .
پیروز باشی
سلام. خواهش میکنم. نظر لطف شماست. باعث افتخار بنده 🙂
موفق باشید 🙂
میشه لطفا چند مورد از “لیستی از چیزایی رو که پشت سر میذاریم و از دست میدیم” را بیان کنید؟
سلام.
این موارد کاملا سلیقه ای و بسته به زندگی خود شخص داره. برای هرکسی متفاوته. میتونه شامل این موارد باشه مثلا:
خونه و زندگی فعلی، خونواده، دوستان و سایر دلبستگی هایی که ممکنه وجود داشته باشه
که بنظرم دوری از خونواده و دوستان و مردمی که هر روز باهشون زندگی میکردی از همه مهمترن…
البته این هارو برای همیشه از دست نمیدیم اما حداقل برای مدتی ازشون دور خواهیم بود.
محمد من هم همونطور که خودت میدونی دارم مهاجرت میکنم … میرم استرالیا …
من هم اولش فکر میکردم مهاجرت یعنی اینکه بری و زندگی تشکیل بدی یه ور دیگه دنیا و برنگردی!
اما الآن که به رفتنم چیزی نمونده و بیلیتم گرفتم فکرم به مهاجرت عوض شده …
من میرم که یه ادونچر جالب و جدید داشته باشم!
چند تا نکته:
١- خواه نا خواه نمیشه منکر این شد که تو بحث مهاجرت فاکتور “دافعه از ایران” تأثیر گذار نبوده.
٢- خیلی خیلی موافق این حرف هستم که باید هدف داشت واسه مهاجرت … من قبلاً بهش فکر کرده بودم و لیست اهدافم رو مینویسم در ادامه.
٣- زبان واسه من فاکتور مهمی بود تو مهاجرت … من حوصله زبانی غیر از انگلیسی رو نداشتم و واسه همین یه کشور انگلیسی زبان رو انتخاب کردم …
لیست اهداف من در ۵ سال آینده تو استرالیا:
١- گرفتن پاسپورت استرالیایی
٢- گرفتن ccie r&s و ccie sp
۳- عقد قرارداد کاری با یک کمپانی سطح یک تو زمینه IT مثل CISCO یا IBM یا …
من تو مهاجرتم دنبال این ٣ تا چیز هستم و رسیدن به اینا تو این ۵ سال به منزله اینه که آدم موفقی بودم تو زندگیم تا ٣٠ سالگی!
حسین جان خیلی ممنونم ازت.
در رابطه با نکانی که گفتی:
۱. متاسفانه قبول دارم…
۲٫ خوشحالم که این کارو کردی
۳٫ کار خوبی کردی 🙂 البته اینو بدون که الان همه باید بجز زبان مادری و انگلیسی حداقل یک زبان دیگه بدونن. پس اینو توی ذهن داشته باش 🙂
همین که با برنامه ریزی و پشتکار میری جلو خیلی خوبه. امیدوارم تو هم وقتی رفتی بعدش برگردی ایران 🙂
خب بنظرم جالب بوداول:
اما فکر نمیکنید بعد از مدتی درگیر محیط و کار اونجا (هر جا ) سخت تر میشه به برگشت فکر کرد؟قبول دارم به شخص و روحیاتش ارتباط داره اما انسان متغییره.
دوم:
فکر نمیکنید بعد مثلا چند وقت تصمیم گرفتن به برگشت تکنولوژی جدید و دیوایس های جدید که قطعا طول میکشه تا به اینجا برسه ادمو تحریک میکنه که بگه اینم تست کنم اینم یاد بگیرم؟
سوم :
مقیاس پذیری -سخت نیست تو یه شبکه به اون وسعت بکنه بیاد ایران و نتونه لزوما به اون حد برسه ؟مثل دانش زیاد و فرصت برای تست مهاجرت و برعکس دانش زیاد و نبود فرصت بهره برداری،
سلام.
ممنون از نظرتون.
۱. ممکنه. قبول دارم. اما نه صرفا بخاطر کار. ممکنه بخاطر تفاوت شرایط زندگی این اتفاق بیافته برای افراد.
۲٫ دقیق متوجه منظورتون نشدم. طبق تجربه ی شخصی خودم طی چندسال گذشته، در حوزه ی آی-تی تمام تجهیزات و تکنولوژی های روز دنیا نهایتا بعد از ۶ ماه در ایران هم درحال استفاده هستن
۳٫ ایران کشوری با حدود ۸۰ میلیون جمعیت. بنظرتون شبکه هایی که در کشور برای خدمت رسانی به این جمعیت هستن کوچیکن؟ باز هم طبق تجربه ی شخصیم میگم از لحاظ شبکه و وسعت و تکنولوژی های بروز ایران خیلی خیلی وضعیت خوبی داره.
تفاوت های کاری در تکنولوژی و دیوایس و … ازین قبیل موارد نیست. تفاوت در فرهنگ کاری و گاهی اوقات ارزش گذاری برای کاری که انجام میشه هست و میزان اهمیتی که برای اون کار قائـل میشن.
ممنونم از حضورتون.
سلام جناب مقدس عزیز
بنده با شناختی که از شما تو این چند ساله از طریق فروم و سایت های تخصصی داشتم ، همیشه یکی از بهترین الگو های بنده در زمینه دانش شبکه و اخلاق بوده و خواهید بود. امیدوارم هر کجا از این کره خاکی هستید سلامت و پایدار باشید و شاهد پیشرفت های چشمگیر شما باشیم.
سلام.
نظر لطف شماست. واقعا ممنونم ازتون. امیدوارم شما هم موفق باشید. خوشحالم که وبلاگم سر زدید 🙂
ممنون
من فکر میکنم بعد از مهاجرت بیشترین فشار در محیط کار به خاطر عدم شباهت فرهنگ و قوانین کاری ایران با کشورهای پیشرفته تر با شه که در سازگاری با محیط و کشور مقصد خیلی تاثیر گذاره ، اگه میشه درباره این مورد کمی بیشتر بنویسید تا من و دوستان با فرهنگ و قوانین بین المللی کار بیشتر آشنا بشیم.
با تشکر
حتماً. مخصوصاً تفاوت فرهنگی. من خودم شخصا اینو حس کردم. قطعاً در مطلب های بعدی درنظر میگیرمش. ممنون.
سلام سعید جان خسته نباشى جالب و کار بسیار خوبی کردى موفق باشى و در ضمن اگر خواستیم ما هم توى نوشتن مطلب مشارکت کنیم چطور میتونیم بصورت موقت برات ارسال کنیم توى وبلاگت؟
سلام.
ممنون خیلی لطف میکنین. میتونین برام ایمیل کنین و من به اسم شما منتشر میکنم 🙂
سلام آقا محمد!
خوشحالم که دارید پله های پیشرفت رو با آسانسور طی میکنید و البته لیاقتش رو هم دارید! 🙂
انشااله که هر جا هستین در کنار خانواده سلامت باشین.
منتظر یادداشت های بیشترتون هستیم
موفق باشید
سلام.
خیلی ممنونم که به بنده لطف دارید.
منتظر نظراتتون در مطالب بعدی هستم. یکیش تا دو دقیقه ی دیگه منتشر میشه 🙂
موفق و موید باشید.
با سلام و عرض ادب و احترام و تشکر از وبلاگ خوبتون که واقعا مطالب خوب و ارزنده وکاربردیی داره. لطفا در مورد ارزیابی مدارک شغلی و نحوه انجام اون یه مقاله تهیه کنید و آیا ارزشیابی مدارک شغلی برای کاریابی لازمه .به خاطر این می پرسم که جایی خوندم و هزینه نسبتا بالایی هم داره.
سلام.
خواهش میکنم.
اگر منظورتون در رابطه با معادلسازی مدارک شغلی با تحصیلی هست که کلاً من تابحال پروسه قانونی و نعتبری برای اینکار ندیدم و نشنیدم.
بهترین کار در این رابطه اینه که از مدیر یا همکارتون در سربرگ شرکت recommendation letter بگیرین یا ازشون بخواین در پروفایل LinkedIn براتون بنویسن. اگر به فارسی نوشتن میتونین همون فارسی رو هم ترجمه انگلیسی بدین مترجم بکنه که یکم حالت رسمی و معتبر داشته باشه در خارج از کشور.
امیدوارم سوالتون رو درست پاسخ داده باشم.
موفق باشید.
سلام خوب هستین آقای مهندس
مطالبتون واقعا خوب و عالی هست
یه سوال داشتم دوست عزیز من هم قصد مهاجرت دارم البته به یه کشور پیشرفته که تقریبا غیرممکنه 😀
من قصد مهاجرت به سئول(کره جنوبی) رو دارم .به نظرتون میشه به خاطر کار به اونجا مهاجرت کرد؟؟؟
یه سوال دیگه هم اینکه مهاجرت تحصیلی راحت تره واسه مهاجرت یا مهاجرت کاری؟؟؟
ممنون
یه کم رعایت کن دیگه اقای متخصصه خودخوانده،یه ضرب المثلی هست میگن لاف در غریبی ،… در بازاره مسکرها،خالی بند،سعی کن یه دکتر روانپزشک هم بری برات بد نیست
سلام و ممنون از احترام و ادب شما همشهری عزیزم از مشهد.
پیامتون رو منتشر کردم تا عدالت رعایت شده باشه و سایر مخاطبان نیز ببینند.
شما هم سعی کنین بقیه مطالب وبلاگ رو مطالعه کنین. خوشحال میشم نظرتون درباره ی سایر مطالب هم دریافت کنم.
موفق باشید 🙂
آپدیت: متاسفانه این دوست گرامی ایمیل fake هم استفاده کردن و پاسخ بنده رو دریافت نکردن. امیدوارم باز هم مخاطب وبلاگم باشند.
ممنون ، مطالب و پاسخهاتون مفید و کاربردی هستن
سلام. خواهش میکنم. امیدوارم مفید بوده باشه.