روزمره ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵

سلام!
با بیش از یک ماه تأخیر سال نو همه مبارک؛ امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشین 🙂

مدت زیادی میگذره از آخرین مطلبم اما در این مدت باز هم مخاطبای خوب من رو با ایمیل ها و سوالاتشون خجالت زده کردن؛ و خب این ارتباط از ایمیل یا نظر زیر مطالب گذشته و حتی به شبکه های اجتماعی مختلف و چندبار به پیامک هم رسیده! که خب باعث خوشحالی بنده اس٫ همیشه خوشحال میشدم وقتی کسی سوال من رو جواب میداده و بمن کمک میکرده و منم دوست دارم به همون روال با حوصله پاسخگوی سوالات باشم.
اما عذر میخوام اگر بعضی وقت ها در ایمیل ها یا در شبکه های اجتماعی، به سوالات پاسخ نمیدم یا کوتاه و مختصر جواب میدادم؛ بارها در وبلاگ هم عرض کردم که خواهش میکنم سوالات رو بعنوان نظر زیر یک مطلب مرتبط درج کنین.

طبق معمول درگیر کار و سفر؛ متاسفانه پس از اتفاقاتی که در پاریس و بروکسل اتفاق افتاد تاحدودی شخصاً دیدم به اطرافم تغییر کرده و شاید کمتر از حمل و نقل عمومی استفاده میکنم و مثل زمانی که ایران بودن روو آوردم به تاکسی. شاید اینکه فعالیت ذهنم در این زمینه که وقتی بیرون هستم دائم مراقب اطرافم هستم خوب نباشه، اما خب سعی میکنم در حد احتیاط نگه دارم و خب وقتی میتونم خودم رو از یک خطری که شاید احتمالش ۱ در میلیون باشه یک ذره دورتر نگه دارم، خب چرا این کار رو نکنم؟ خیلی از دوستان و اطرافیانم با این کار مخالف هستن اما خب به هرحال این حسی هست که من دارم و نه اون ها.

تقریباً یکی دو هفته بعد از اتفاقی که در بروگسل افتاد پاریس بودم، جو شهر کاملاً امنیتی شده و هر جایی که میرین نیروهای امنیتی با اسلحه آماده و در حال گشت هستن؛ مغازه های بزرگ و شلوغ و تمام مغازه هایی که در خیابان Champs-Élysées (همون شانزالیزه ی خودمون) قبل از ورود کیف و لباس رو چک میکنن تا یه موقع وسیله ی خطرناکی همراه شخص نباشه.

در یکی از خیابان های نزدیک برج ایفل، میتونین کلی رستوران ایرانی و چندتا هم مغازه ی ایرانی پیدا کنین که در نوعش خودش تجربه ی جالبیه. از بین رستوران هایی که ما امتحان کردیم Chez Elham (بمعنی سرآشپز الهام) از بقیه بهتر بود؛ و خب طبعاً غذاشون هم حلال هست. به جز این در یکسری مناطق هست که عرب ها بیشتر ساکن هستن و اون مناطق غذای حلال به راحتی پیدا میشه.
هزینه ی خورد و خوراک در پاریس بالاتر از بقیه جاهایی بود که تابحال رفته بودم.یکبار هم سوار مترو شدیم که خیلی من رو یاد ساعت های شلوغی متروهای تهران انداخت؛ رسماً ساندویچ میشه آدم 🙂 همون یکبار بسِمون بود و ازونجا به بعدش روو آوردیم به تاکسی. اگر درست خاطرم باشه ورودی تاکسی ۱٫۵ یورو بود که بنظرم ارزون بود.

حس کردم مردم فرانسه خیلی نسبت به زبونشون حساس هستن و در بین تمام تاکسی هایی که ما گرفتیم فقط یکی تاحدودی میتونست انگلیسی صحبت کنه. شوکه کننده تر اینکه در موزه لوور اغلب تابلوهای مهم به زبان فرانسوی بودن. جالبه بدونین یکی از بزرگترین بخش های موزه هم مربوط به ایران هست.

عکس هایی که در این سفر گرفتم (شامل تصاویر موزه لوور) رو میتونین اینجا ببینین.

حای شما قبلش هم چندروزی در کلن بودیم؛ با توجه به چیزی که شنیده بودم و دیدم، فکر میکنم در کلن بیشتر از سایر شهرهای آلمان، ایرانی ها ساکن هستن. از ۶ ۷ باری که تاکسی گرفتیم، بجز یکبار همه رانندگان ایرانی بودن که حس جالبی داشت. با توجه به حضور زیاد ایرانی ها، جای تعجبی نیست که معازه های ایرانی هم زیاد هست؛ در این ما بین پیشنهاد من اینه که اگر کلن رفتین حتما رستوران صدف و قنادی نوبلتشریف ببرین!

عکس هایی که در کلن گرفتم رو میتونین اینجا ببینین.

بزودی (شاید همین امروز) قصد دارم تغییراتی در ظاهر وبلاگ ایجاد کنم و همینطور پیرو ایمیل های بعضی از عزیزانی که در یک حوزه ی کاری فعالیت داریم، تصمیم دارم کمی هم مطالب مرتبط با حوزه ی فناوری اطلاعات بنویسم. این مطالب ممکنه تخصصی باشن یا عمومی، یا در حد معرفی یک مقاله یا لینک به مطالبی که روزانه میخونم و بنظرم جالب میان؛ چون ممکنه تعددشون زیاد باشه برای همین به نحوی این هارو از خبرنامه جدا میکنم یا یک خبرنامه ی مجزا درنظر میگیرم برای عزیزانی که ممکنه علاقمند باشن.

خیلی ممنون که تا اینجا خوندین و امیدوارم روزهای خوبی پیش رو داشته باشین!

پی-نوشت: الان متوجه شدم که سال میلادی با سال شمسی یک روز تقاوت پیدا کرده؛ تولد من، ۱۴ اردیبهشت، همیشه معادل ۴ مِی بود، اما الان شده ۳ مِی!

همخوان کنید!

نویسنده: محمّد مقدّس

مسافر. عکاس تفریحی طبیعت. فرشته‌سرمایه‌گذار. هواخواه #رمزارز و Blockchain. ساکن اینترنت. در حال ساختِ زیگ.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

%%footer%%